*حضرت خیام بزرگ مرد شاعر ایرانی


تا ظن نبری که من به خود موجودم

یا این ره خونخواره به خود پیمودم

چون بود حقیقتی من از او بودم
من خود که بدم کجابدم کی بودم
*
*
یزدان که گل وجود ما می آراست
دانست زفعل ما چه بر خواهد راست
بی حکمش نیست هر گناهی که مراست
پس سوختن قیامت از بهر چراست
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.