*اشعار طنز*امید مهدی نژاد*

پرسش
دهی بوی گل ها بهاری مگر؟
کنی فتنه بر پا شراری مگر؟
تمامی ندارد سخن گفتنت
حکا یات دنباله داری مگر؟
تو را ناز و خمیازه قاطی شده است
بمیرم الاهی خماری مگر؟

چه آشفته و در هم و بر همی
ترا فیک بی بند و باری مگر؟
ندیدم زتو هیچ خیر و ثمر
رقیب درخت چناری مگر؟
همه جانب اغنیا می روی
عزیز دلم خاویاری مگر؟
چرا رفته ای جزو مستضعفین
فقیری مگر؟ بی دلا ری مگر؟
شدی خیط و داری تفرعن هنوز
ابر قدرت خر سواری مگر؟
چنان شهر بیرو ت و جوی عراق
گل آلو د از چشمه ساری مگر؟
شد از راه ورسمت جهانگرد مات
خلا صه سیا ست مداری مگر؟
*
شماره 23 قهو ه قند پهلو
 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.