افا ضات حاج کرم/خلیل جوادی


*پری شبا حضرت حاجی کرم*
*شوهر دختر خاله مادرم*

*چون که ماشین نو خریده بودن*
*خدمت والده رسیده بودن*

*بعد یکم تعارف و گفت شنفت*
*یهو یکاره رو به من کردو گفت*

*نشستی و این همه خوندی که چی؟*
*توی مخت کتاب چپوندی که چی؟*

*آخر خوندن اول سختیه*
*علم و هنر مایه ی بد بختیه*

*اونا که اهل دانش و کتابن*
*باید برن کشکشونو بسابن*

*ما ام که پول گنده در میاریم*
*شکر خدا سوات موات نداری*

*حا جیت توی توپخونه آش میرفوشه*
*تو این زمونه این کارا نون توشه*

*هرچی بخوای ازتوی آش درمیاد*
*واسه شکم مشتری باسر میاد*

*تا زگیا که خرجو بالادیدم*
*زد به سرم یه دکه ام خریدم*

*اگه خدا بخواد باسو ده دکه*
*با حاج خانوم میریم دو باره مکه*

*ماه محرم که بیاد دست کم*
*خرج سه روز هیئتو من میدم*

*حالاتو هی بشین رساله بنویس*
*هی توی روز نامه مقاله بنویس*

*به خاطرخودت میگم پسر جون*
*دوس ندارم بیفتی کنج زندون*

*میترسم آخر چپقت چاق بشه*
*یهو دهن ودماغت اوراق بشه*

*بچه تو که معدن عقل و هوشی*
*فردا برو واستا کوپن فروشی*

*دوسال که بگذره تریلیاردری*
*بشرط این که هر روز هر روز بری*

*خیر سرت میگی نویسنده ای*
*صحبت پول که میشه شرمنده ای*

*خلاصه این که اگه آدم بشی*
*ماشین میدم بری مسا فر کشی*

*آخه به چیز نوشتن ام میگن کار؟*
*برو پی یه کار نون و آب دار*

*اونایی که کار اداری دارن*
*بعظیا شون خوب پولی در میارن*

*همساده ی مارو که می شناسی؟*
*همین حاج اسکندر اسکناسی*

*یه عالمه سکه رو سکه چیده*
*الآن دیگه توپ تکونش نمیده*

*همش با گنده گنده ها می پره*
*صدتای مارو با یه چک می خره*

*توهر اداره ای هوا شو دارن*
*کلی ام احترا م بهش می ذارن*

*هرکی کارش گیره میاد سراغش*
*بعضیا جمعه ها میرن تو باغش*

شعر چیه؟کتاب کیلو یی چنده؟*
*این چیزارو کسی نمی پسنده*

*الان کتاب یه چیزی مثل هیچه*
*دوره ی ما دوره ی ساندویچه*

*شاید بگی روده درازی کردم*
*با اعصابت بی خودی بازی کردم*

*آخه تو ام چیزی بگو برادر*
*همش به من نیگانکن تاآخر*

*والده گف:زبون این آتیشه*
*چیزی بگه بی احترا می شه*

*حاجی آقا شما بزرگ مایین*
*اون که باید حرف بزنه شما یین*

*وقتی که این حرفو به حاجی مزد*
یواشکی به من اشاره اومد*

*منم فقط بهش همینوگفتم:*
*یاد "عقاب" خانلری میفتم*

  
 
 
*
*


حضرت خیام

چون عهده نمی شود کسی فردا را
حالی خوش کن تو این دل شیدارا

می نوش بماه تاب ای ماه که ماه
بسیار بتابدو نیابد ما را

قرآن که مهین کلام خوانند آن را
گه گاه نه بر دوام خوانند آ نرا

بر گرد پیا له آ یتی هست مقیم
کاندر همه جا مدام خوانند آنرا 

حمایت ازحیوانات/خلیل جوادی


یروز خدا می خو اس بیاد بشینه
آدم و حو ارو بیافرینه

تو جرگه ی فرشته ها نگا کرد
از تو او نا یه کارگرجدا کرد

گف برو ظرفو پر خاک رس کن
آبم بریز یخو رده گل درس کن

فرشته با کمال میل پاشد
برای تعظیم یه زره تا شد

با هیکل قشنگ و خوش قواره
فرغو ن و رداشت بره خاک بیاره

فرشته هه خاکا رو آورد نشست
هرچی تو نس تو خاک رس آب بس

همینه که جنس بشر خرابه
دو سوم کل وجودش آبه

اگه یجاش سفته هزارجاش شله
تقصیر اون فرشته ی----

خلاصه، کار گل به آخر رسید
می گن خدا یه ذره ام توش دمید

خو دش می گه بشر هبوط کرده
با کله رو زمین سقوط کرده

میگن مخش حسا بی ضربه خو رده
خو به که زنده مونده و نمرده

اما حالا همین خل و دیوونه
فک میکنه خدای دنیا اونه

بشر مث یه ماهی توی برکه س
فک می کنه دنیا همینه و بس

اون که به برکه خودش راضیه
محاله که بفهمه دریا چیه

پا شو برو تو آسمو نا یسر
تلسکو پ ام اگر تونستی ببر

برو یه چنتا کهکشونو رد کن
زمینو از اون جا بشین رصد کن

زمین به قد یه سر سو زنه
بشر یه صد هزارم ارزنه

میتو نی اون بالا یه کم بشینی
دیکتا تو رای کو چیکو ببینی

به کار آدما از اون بلندی
هی بزنی به روی پات بخندی

الآن تا اون جایی که یاد بندس
شیر اگه آدم بکشه درنده س

اما از اون جایی که عقل داره-
آدم اگه شیر بکشه، شکاره  

هی بخو دش نمره ی عالی میده
جو نورارو گوش مالی میده

الاغ بدبختو به هر بهونه
رونشو می بنده به تازیونه

خدا وکیلی راحته براتون؟
زنگوله بندازن تو گردناتون؟

قبیله تون تو جاده ها قطار شه
شتر بیاد رو کولتون سوار شه

خدا اگه ببینه شیر تو شیره
ممکنه عقلو از بشر بگیره

بشینه از روی حسا ب و نقشه
عقل مارو به حیوونا ببخشه

یه روز صب از خوا ب پا میشی مبینی
بشر دوباره رفته غار نشینی

دیگه باید ترک تجمل کنی
هرچی که پیش میاد تحمل کنی

ببر اومده دنیارو دس گرفته
حقشو از آدما پس گرفته

اما تو رو حتم خبر نداره
بلند میشی بازم میری اداره

میری توی اطاق تر تمیزت
میبینی خر نشسته پشت میزت

به جان تو جناب خر حقشه
حقشه که مدیر کلت بشه

شک ندارم، اگه دو روز بگذره
میگن این از قبیله بهتر تره

  شیر اگه پستی بپذیره،آنی
دنیا میشه یه جنگل جهانی

جونورا صاحب قدرت میشن
جنگا دیگه فقط میشه تن به تن

توفنگا رو جم می کنن دوروزه
می برن و می چیننش تو موزه

برا ی این که روز خوش ببینن
سلاح هسته ای را ور می چینن

لباس قانونو بتن می کنن
خوردن گوشتو قدغن می کنن

و قتی ببینی چاره ای نداری
میری می افتی به گیاه خواری

می بینی آدما کنار خرن
دارن باهم توی چمن می چرن

یه دفعه ای ممکنه روباه شل
بشه رعیس سازمان ملل

کاپیتو لاسیون بشر باطله
کسی شپش هم بکشه قاتله

ممکنه طبق مصلحت مو ش کور
بشه تو دنیا رعیس جمهو ر

نگین که موش کور سواد نداره
می گیم یکی بره براش بیاره

یه دونه دکترای آکسفوردی
یکی دودست هم لباس لردی

لبا سارو تنش کنه ماه میشه
رعیس جمهور چی چیه ؟شاه میشه

میای خونه خورد وخمیر و خسته
می بینی کرگدن به جات نشسته

رو مبلتون یه پنگو عن لمیده
یه گوشه هم الاغ دراز کشیده

اون طرف ام بو قلمون یکاره
رفته نشسته پای ماهواره

بیایم از این به بعد عادت کنیم
حقوق حیوونو رعا یت کنیم

دیگه رو حق مورچه پا نذاریم
برای سوسکا دمپایی نیاریم 
 

  
 

بهار عاشق/زنده یاد رهی معیری


روان پرو ر بود خرم بهاری
که گیری پای سرو ی،دست یاری
و گر یاری نداری لاله رخسار
بود یکسان به چشمت لاله و خار
چمن بی همنشین،زندان جانست
صفای بوستان،از دو ستانست
غمی در سایه جانان نداری
وگر جانان نداری، جان نداری
بهار عاشقان،رخسار یار است
که هر جا نو گلی باشد، بهار است
     

خانه ی هنر مندان"قطعه ی"هنر مندان/خلیل جوادی

باز یه هنر مند طراز اول
واسه اجاره مونده بود معطل
وقتی که دید یقه ش حسابی گیره
پا شد راه افتاد بره وام بگیره
بد جوری از شرا یطش خسته بود
هرجا که رفت درا به روش بسته بود

اومدنشس خودکار و ورداش نوشت
"خسته شدم، خسته از این سر نوشت"

زیر لبی زمزمه هایی ام کرد
تو مایه ی های"روزگارنامرد"

همسایه شون که این چیزارو می شنفت
اومد نشس کنارش و بهش گفت

"جناب استاد خدا بد نده
صدات میگه یه خورده حالت بده

این جوری که نمی مونه همیشه
سکته بزن بمیر ببین چی میشه

اگه یه روز تنت کفن ببینه
وزیر میاد تو مجلست میشینه

توی سا لن هایه سوپر مجلل
برات مراسم میگیرن مفصل

تو این چیزا مسعولا خیلی مردن
شروع می کنن به خرج کردن

با استفا ده از پو ل خو رداشون
عکستو میزنن رو بیلیوداشون

نوشته هاتو رو هو ا می قاپن
هر چی کتاب داشته باشی می چاپن"

وقتی که چشمش به کتابا افتاد
دو باره فرمود: "جناب استاد

پول کتاباتو کنار میذاشتی
الان تو مو لوی یه دکه داشتی

الان که وضع ما لیت آش و لاشه
برو بمیر دیگه غمت نباشه

اگه بخوای آپار تمان بگیری
بگی نگی بایدیکم بمیری

خونه بهت می دن بشینی، اما
شرطش اینه بری بهشت زهرا

برا اونا که زندگی رو باختن
اون جایه قطعه ی قشنگی ساختن

دارو درختش پر شاخ و برگه
امافقط برای بعد مرگه

وقتی بری دنیا به کامت می شه
محله و کو چه به نامت می شه

درسته خونه از خودت نداری
اما برای کشور افتخاری"

یارو یه ذره خدشو یه ور کرد
صدای تلوزیونو بیشتر کرد

بعد سلام وصلوات و این ها

که ما اینا شو میکنیم منها
جناب گوینده با عنده سرعت

خبر میداد ازکمکای دولت
می گف:میخوان اون و رآب دویستا

خونه بسازن واسه "ساندینیستا"
می خوان به خاطر رضای خدا
کمک کنن به دانیل او رتگا"

بهم نگین | اند|و چرا آوردم
وازه ی خارجی بکار بردم

نگین فلانی خارجی پسنده
برای همراهیه | اند |بنده

ما آم باید کمک کنی آنا
پول نداریم اقلکن زبانا