او نا که می میرن میرن تو برزخ
قاطی میشن اهل بهشت و دوزخ
*
کار همه اونجا بخور بخوابه
تا روز آخر ،که حساب کتابه
*
اون جا یه سیستم اداری داره
واسه خودش ساعت کاری داره
*
سیستم اونجارا میگن عالیه
کل لوازماش دیجیتالیه
*
فرشته ای هست که کارش اینه
صب تا شب اونجا بگیره بشینه
*
کار که نباشه حوصلش سر میره
می شینه با کامپیوتر ور میره
*
می خواس توی کامپیو تر بگرده
رفت تو پروفایل یه پیرمرده
*
کامپیوتر یک دو دفه گف:دینگ
پرید توی گزینه ی دیپورتینگ
*
فرشته هه دسپاچه شد کیلیک کرد
کامپیو تر بدجوری جیک وجیک کرد
*
یحو در یه قبر کهنه واشد
یه پیرمردبا شکوه پا شد
*
ازش سو آ ل کردن اسمت چیه؟
گفت ابولقا سم فردوسیه
*
یکی دو روز نشس توی یه میدون
دید نمی شه پا شد اومد تو تهرون
*
زمین نفس کشیدو برفا آب شد
بهار اومد دوباره انقلاب شد
*
هوای تهرون یه نمه ملس بود
مزه ی زندگی حسابی گس بود
*
باز شب عید اومد و رختا نو شد
فصل شولوغی و بدو بدو شد
*
شاعر شاهنامه خوشحال شد
دستای اون رو شونه هاش بال شد
*
بعدهزارو چندسال دوری
اومده بود چهار شنبه سوری
*
آتیش روشن جوون ها را دید
اونم یه بار از روی آتیش پرید
*
مامورا اومدن بهش گیر دادن
چن نفری دور ورش واستا دن
*
با حرفا شون کلی بهش نیش زدن
گرفتنو ریششو آتیش زدن
*
شاعر شاهنامه با حال بد
رفتو نشس ریششو با تیغ زد
*
خلا صه، تصمیم گرف نو بشه
صاحب کت شل وار و پالتو بشه
*
رف جلوی مغازه پشت ویترین
دید همیه ی لباسا هس مدین چین
*
مو به تنش همون دقیقه سیخ شد
یه خورده واستاد به لباسا میخ شد
*
مغازه داره گفت: عزت زیاد
دایی،برو کنار بذار باد بیاد
*
با این که چرت و پرت گفت یارو
شاعر شاهنامه رفت اون تو
*
بقول ما یه خورده پالتار خرید
شال و کلاه و کت و شلوار خرید
*
دستشو تو جیب بغل فرو کرد
اشرفی قرن چهارو رو کرد
*
شاعر ما بعد خرید هنگفت
به شیوه ی خودش به اون جوون گفت
*
"شمارا چه رفته ست کا ینسان خلید؟
چرا جمله زولیده و بنجلید؟
*
چرا سیخ سیخی شده مویتان؟چرا مثل زنهاست ابرویتان؟
*
تو مردی اگر،چیست آن موی مش؟
برو از سیاوش خجالت بکش
*
شوعور شمارا که برباد داد؟
که افیون به جان شما اوفتاد
*
که این تخم را در مخت کاشته؟
که این سان مخت تاب برداشته!
*
چه شد که شما این همه خر شدید؟
چرا این همه خاک برسر شدید؟
*
چه شد هیبت سینه های ستبر؟
کجا رفت آن یال و کوپال ببر
*
خرد رخت بسته زگفتارتان
بلا هت نشسته به پندارتان
*
هزاران چو تو لندهور پلید
نیرزدبه یک موی گرد آفرید
*
اگر لشکر اندازد اسفندیا
دگر موی مش کرده ناید به کار
*
تورا پاردم گردد آنگه عیان
همی می کنی پشت بر دشمنان
*
تویی که به من تکه انداختی
گمانم مرا خوب نشناختی
*
ابوالقاسمم بنده ،فردو سیی ام
حکیم زبان آور طوسی ام
*
کنون زیر این گنبد نیل فام
همه مر مرا می شناسندنام"
*
یه لحظه بعد اون صدای کلفت
مرد فروشنده به فردوسی گفت
*
خودت که نه ،میدونتو میشناسم
از تو کسی چیزی نگفته واسم
*
ببینمت تو شاعری راس راسی؟
"مریم حیدر زاده" رو می شناسی؟
*
راستی یه چی بخوام،ازت بر میاد ؟
ترانه رپ از کارات در میاد؟
*
پسر خاله م می خوادکاست جم کنه
یه چیزایی می خواد سر هم کنه
*
می خوام براش چیزای مشتی بگی
هفش تاشعرشیش و هشتی بگی
*
بیا،اینم یه کا غذویه خودکار
یه چی بگو تو مایه های "شاه کار"
*
اما تورو جون مامانت استاد
یچی نگی که گیر بدن تو ارشاد
*
شاعر شاه نامه سر تکون داد
هیچی نگف،فقط پاشد راه افتاد
*
دید نمی تونه با همه بجنگه
هرجا که میره آسمون یه رنگه
*
بنده خدا دلش می خواس خیلی زود
دوباره برگرده همونجا که بود
*
طفلی نشس همین جوری غصه خورد
یروز نوشتند،که دق کردومرد
***
*