آرا متر بگذر/مهدی سهیلی 23فروردین 1366


ای مسافر! ای جدا ! ناشدنی
گامت را آرامتر بردار-از برم آرام
تربگذر-تابه کام دل ببینمت
بگذارازاشک سرخ-گذر گاهترا

 چراغان کنم آه که نمی دانی-
سفرت روح مرابه دونیم می کند.
و شگفتا که زیستن با نیمی ازروح
تن را می فرساید-بگذاربدرقه-وا پسین
لبخندت را-و آخرین نگاه فریبنده اترا.
مسافرمن! آنگاه که میروی-کمی هم
و اپس نگر باش-با من.سخنی بگو-
مگذار یکباره از پا درفتم-فراق صاعقه
و اررا-بر نمی تابم.جدایی را لحظه به
لحظه به من بیامو ز.آرام تر بگذر-تو هرگز
 مشایعت کننده نبو دی-تا بدانی وداع چه
صعب است.وداع توفان می آفریند.اگرفریاد
رعد را در طو فان و داع نمی شنوی-باران
هنگام طو فان راکه می بینی! آری باران
اشک بی طاقتم را که مینگری.من چه کنم؟
تو پرو از میکنی ومن پایم به زمین بسطه
است. ای پرنده دست خدا به همراهت
اما نمیدانی-که بی تو به جای خو ن-اشک
اشک در رگهایم جاریست از خود تهی
شده ام نمیدانی تا بازگردی مرا خواهی
 دید؟/ 23فروردین 1366
***    



   



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.