ای گوش دل من به گل آهنگ صدایت
وی نای وجودم به تمنای نوا یت
*
چون بانگ پرندین تو از دو ربرآید
مستانه دوِد در رگ من خون صدایت
*
با قافله ی صبح بیا همره خور شید
تا جان بدمددرتن مابانگ درایت
*
بر چشمه ی مهتاب زده هاله ی ابر است
یا ریخته بر مرمرتن زلف رهایت؟
*
گرمژده ی دامم بدهی دانه نخواهم
پروازکنم هچو کبوتر به هوایت
*
طرحی زسرزلف تو بر شانه ی من بود
هر نسترنی ریخت به دیوار سرایت
*
چون برگ درختان زنسیمی بخروشد
درگوش من آید به گمان خِش خِش پایت
*
دارم همه شب دست دعا سوی سماوات
کز چشم حسودان بسپارم به خدایت
*
چشمم به درو سینه ی من خانه ی مهرت
گوش دل من هم به گل آهنگ صدایت
*
در شام سیه از مه وپروین خبری نیست
ای ظلمت شب! دیده ی من سوی سُهایت
*
ای عمر گرانمایه! ترا قدرشناسم
یک لحظه نپوشم نظرازثا نیه هایت!
*
گر درپی نامی به هنر دست برآ ور
خوددشمن حاسدکند انگشت نما یت
***