در فصل گل چو بلبل مستم به جان گل
لبخند میزنم چو بیابم نشان گل
*
در جشن باغ خنده ی گل را عزیز دار
شادی گزین که دیر نپایدزمان گل
*
در بسطری زعطربخاباندت به ناز
یک شب اگر به باغ شوی میهمان گل
*
گل را مچین زشاخه که گریان شود بهار
با گل وفا کنید شما را به جان گل!
*
آغوش خویش بستر بلبل کند زمهر
ای جان من فدای دل مهربان گل
*
وقتی تگرگ می شکند جام لاله را
از داغ او بگریه فتد باغبان گل
*
گویدکه:عمر میگذرد با شتاب باد
بشنو حدیث رفتن خود از زبان گل
*
گر عاشقی بیاو ببین لطف عشق را
شبنم چه نرم بوسه زند بر دهان گل!
*
الماس دانه دانه ی شبنم به گل نگر
بس دیدنیست چهره ی گوهر نشان گل
*
دست بهار گوهر باران صبح را
همچون نگین نشانده چه زیبا میان گل!
*
به به چه دلر باست که ماهی درآفتاب
زلف بلند خویش کند سای بان گل!
*
کو شهر زاد غنچه لبم در شب بهار؟
تا بشنو م به بوسه از او داستان گل!
***